رادمان وتعطیلی بابا
متاسفانه به خاطر سرعت ضعیف اینترنت نتونستم درست حسابی بیام و سر بزنم معلوم نیست کی میخواد درست بشه.حالا که یکم سرعت بهتره تند تند مینویسم .این چند روز که بابایی تعطیل بود حسابی به دوتامون خوش گذشت.روز اول که تا ظهر خوابیدیم بعدش هم مامان رفت افطاری اماده کنه وبه کارا برسه خیالم راحت بود که بابایی خونه هست وبا تو بازی میکنه .بابا استخرتو پر کرد تو هم حسابی آب بازی کردی تو این گرما میچسبه واقعا.شب هم رفتیم با عمه اینا بیرون روز دوم هم تقریبا به همین منوال گذشت .شب سوم افطاری خونه مامان جون اینا بودیم یک ساعت بعد افطار بابا با رفتید بیرون .ساعت یازده که اومدید دنبال من شما خواب بودی بابا شما رو برده بود پارک چند تا اسباب بازی هم خریده بود برات ...