رادمان فخاریرادمان فخاری، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

بنام خداوند مهربان.می نویسم برای پسرم رادمان

واین روزهای ما

خیلی وقته که برات ننوشتم خوب بعضی وقتها حسش هست وقتش نیست بعضی وقتها هم وقت هست حس نوشتن نیست خلاصه بلاخره امروز میخوام یه کوچولو برات بنویسم .با شروع پاییز و خنک تر شدن هوا ما هم سرحال تر شدیم وزندگیمون داره با نظم تر پیش میره ساعت خوابمون و بیدارشدمون یک کوچولو تغییر کرده و این جای بسی خوشحالی داره برای من .صبح ها در بعضی مواقع با بابا میری بیرون تا منم به کارام برسم .یکی از تفریحاتی که این چند روز حسابی ازش لذت میبری توپ بازی قبل از خواب بعد از ظهر وقبل از خواب شبه اونم با بابای مهربون وهر دوتون انقدر جیغ و دست و شادی میکنید و من با صدای شما غرق در خوشبختی میشم. فعلا کلاس زبان رو گذاشتیم کنار به چند دلیل ولی هر روز میگی برم کلاس زبان وش...
5 مهر 1392

چرا شب شد

    بعد از ظهر که دیگه هوا تاریک  میشه شاکی میشی که چرا شب شد وکلی نق میزنی منم همیشه میگم شب که خوبه هوا خنک تره میتونیم بریم بیرون وچند روزی من میرفتم تو نقش ماه وبهت میگفتم گه چرا باید بیاد وشب بشه .حالا امروز از صبح گیر دادی که چرا شب نمیشه ومن امروز نقش خورشید بودم واینکه وجودش چقدر برامون لازمه عاشق اینجور قصه گفتایی . اینم رادمان بعد از مدتها مشغول آرد بازی ...
3 شهريور 1392

هنر ابا واجدادی

کوزگری وسفالگری هنریه که پدر بزرگ من وبابا وحالا پدر بزرگ وحتی عمو ها از پدر بزرگشون به ارث بردن وحالا شما بعد از دوسال وده ما امروز برای اولین باردستای کوچولوت رو به گل سفالگری زدی وچقدر برات لذتبخشه این هنر ابا واجدادی.                 ...
19 خرداد 1392

این روزهای بهاری ما

رادمان عزیزم توی این چند وقت خیلی تغییر کردی بزرگ شدن رو توی،همه کارات میشه دید.تغییر توی عادت غذایی توی حرف زدنت حتی توی گریه ولجبازیا ت.تا چند وقت قبل اصلا به شیرینی علاقه نداشتی ولی جدیدا شکلات میخوری ولی هنوز میونت با کیک خوب نیست.انقدر تو جملاتت چرا وبرای،چی به کار میبری که بعضی وقتها واقعا کلافه میشم والبته لذت میبرم که انقدر به اطرافت توجه نشون میدی. علاقه بسیار زیاد به موتور وموتور سواری پیدا کردی وبیشتر وقتت صرف بازی با موتور یا حرف زدن در مورد موتورسواری میگذره. الان دیگه خودت به راحتی میتونی شلوار وکفشتو بپوشی وحسابی مستقل شدی اصرار داری کارای دستشویی رفتم خودت انجام بدی که من اینجا یه کوچولو کمکت میکنم. وابستگیت به من کمتر ...
8 ارديبهشت 1392