بازم پارک ومهمونی
گل پسرم سلام .این چند شب تقریبا هر شب رفتی پارک حسابی داری خوش میگذرونی دیشب هم افطاری خونه عمو قاسم دعوت بودیم یکم بداخلاق بودی بعد از اونجا بازم شما گفتی پارک عمو ابراهیم زحمت کشیدشما رو بورد پارک حالا باوجودی که این چند شب همش پارک بودی امروز ازصبح که بیدار شدی بهونه گرفتی ومیگفتی بریم پارک اونم توی این گرما هر چی هم من به شما گفتم که الان پار ک تعطیله هوا خیلی گرمه شما اصلا گوش ندادی بلاخره هم بابا اومد وشما رو با خودش برد بیرون .