رادمان فخاریرادمان فخاری، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

بنام خداوند مهربان.می نویسم برای پسرم رادمان

خاطرات کودکی

1391/7/1 2:09
نویسنده : مامان سمانه
849 بازدید
اشتراک گذاری

بازگرد ای خاطرات کودکی / بر سوار اسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند / یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود / آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس / روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است / سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود / فیل نادانی برایش موش بود باوجود سوز و سرمای شدید / ریزعلی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا می شدیم / ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم / یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت / دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود / برگ دفترها به رنگ کاه بود همکلاسی های درد و رنج و کار / بچه های جامه های وصله دار بچه های دکه سیگار سرد / کودکان کوچک اما مرد مرد کاش هرگز زنگ تفریحی نبود / جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می شد باز کوچک می شدیم / لااقل یک روز کودک می شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش / یاد آن گچ ها که بودش روی دوش ای معلم نام و هم یادت بخیر / یاد درس آب و بابایت بخیر ای دبستانی ترین احساس من / بازگرد این مشق ها را خط بزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)