بدون عنوان
دیروز یه روز پر استرس بود برامون مادر جون رو بیمارستان بستری کرده بودن تا قلبش رو انزوکنن.بعد از خوردن ناهارتو رو بردم خونه مامان جون وخودمون رفتیم بیمارستان یکمی معطلی داشت ولی خدارو شکر مادر جون قلبش مشکلی نداشت .خیلی دعا کردیم خدارو شکر که بخیر گدشت.وقتی برگشتم خونه خواب بودی ولی همین که مامانی خواست استراحت بکته بیدار شدی ودیگه مگه گداشتی مامان بخوابه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی