رادمان خسته از سفر
رادمان وسفر اصفهان
سلام .پسرم منو ببخش که نمی تونم لحظه به لحظه خاطرات قشنگ کودکی تورو ثبت کنم زمان اونقدر زود میگذره وخیلی چیزا زودتر از اونچیزی که فکرشو میکنیم به دست فراموشی سپرده میشه . با عمو وعمه جون رفتیم مسافرت اونم اصفهان این اولین سفر شما به اصفهان بود .از وقتی متوجه شدی که میخوایم بریم اصفهان مرتب میپرسیدی کی میریم نصف جهان.خلاصه این که سفرمون نه روزه بود یک سفر کوتاه ولی پرخاطره اونقدر خاطراتش زیاد هست که اگه بخوام بنویسم چند صفحه میشه .خیلی بهمون خوش گذشت به جرات میتونم بگم بهترین سفر زندیگیم بود به چند دلیل که مهمترینش وجود تو وبابایی وهمسفرای خوب بود. واین هم رادمان در سفرش به اصفهان به روایت تصویر  ...
چند تا عکس از سفر مشهد
یه یادگاری
این عکس رو الان زهرا(نوه عمه مامان)برام فرستاد .اینجا میزارم تا بدونی زهرا چقدر دوستت داره.زهرا جون ممنون عزیزم. ...
تولد عشق
دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز را با هم لبخند می زنیم تولدت مبارک عشق من
نویسنده :
مامان سمانه
13:13
آتلیه
حدود یک ماه پیش رفتیم عکاسی ودیروز عکست رو تحویل گرفتیم. ...
باز باران
بلاخره انتظار به سر رسید وخدا رحمتش رو بر ما نازل کرد وما سرمست وسر خوش از این رحمت.خدیا شکر ...
نویسنده :
مامان سمانه
18:13
هنر ابا واجدادی
کوزگری وسفالگری هنریه که پدر بزرگ من وبابا وحالا پدر بزرگ وحتی عمو ها از پدر بزرگشون به ارث بردن وحالا شما بعد از دوسال وده ما امروز برای اولین باردستای کوچولوت رو به گل سفالگری زدی وچقدر برات لذتبخشه این هنر ابا واجدادی. ...
یه بچه مثل شایان
دیشب خونه مامان جون شما سر سفره نشسته بودی منم رفتم با شایان که رو پای خاله بود بازی کنم دستش رو گرفتم باهاش حرف میزنم که شما میگی مامان بیا پیش من غذا میریزه. میگم من مامان شما هستم خاله شایان دوست داری یه بچه مثل شایان داشته باشیم با اشاره سر تایید میکنی. شب آماده برای خواب بعد از شنیدن چندتا قصه سکوتی بینمون بوجود میاد که شما خیلی بی مقدمه میگی خداکنه یه بچه داشته باشیم بعد از چند لحظه مکث میگی مثل شایان.قیافه من وبابا تو تاریکی بسیار دیدنیه. ...
نویسنده :
مامان سمانه
12:50