رادمان فخاریرادمان فخاری، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

بنام خداوند مهربان.می نویسم برای پسرم رادمان

هنر ابا واجدادی

کوزگری وسفالگری هنریه که پدر بزرگ من وبابا وحالا پدر بزرگ وحتی عمو ها از پدر بزرگشون به ارث بردن وحالا شما بعد از دوسال وده ما امروز برای اولین باردستای کوچولوت رو به گل سفالگری زدی وچقدر برات لذتبخشه این هنر ابا واجدادی.                 ...
19 خرداد 1392

یه بچه مثل شایان

دیشب خونه مامان جون  شما سر سفره نشسته بودی منم رفتم با شایان که رو پای خاله بود بازی کنم دستش رو گرفتم باهاش حرف میزنم که شما میگی مامان بیا پیش من غذا میریزه. میگم من مامان شما هستم خاله شایان دوست داری یه بچه مثل شایان داشته باشیم  با اشاره سر تایید میکنی. شب آماده برای خواب بعد از شنیدن چندتا قصه سکوتی بینمون بوجود میاد که شما خیلی بی مقدمه میگی  خداکنه یه بچه داشته باشیم بعد از چند لحظه مکث میگی مثل  شایان.قیافه من وبابا تو تاریکی بسیار دیدنیه. ...
19 خرداد 1392

گل من

  هرروز بعد از ظهرمیریم تو حیاط وشما حسابی اب بازی میکنی وباغچه وگلها رو اب میدی ...
14 ارديبهشت 1392

بهار زندگی من

بازم عید بازم بهار ونو شدن .پسرم امسال سومین بهاربود که گل وجودت هفت سین زندگی ما رو زیباتر کرده من وبابا ارزومون سلامتی وشادابی ودر اینده سربلندی وموفقیت برای تو هست. امروز اول فروردین تولدت مهربون ترین پدر دنیا هم بود . همسرم تولدت مبارک همه زندگیت مثل روز تولدت بهاری باشه.                               عاشقانه دوستتون دارم. ...
9 ارديبهشت 1392